دسته بندی “اس ام اس غمگین و خسته”
آنقدری که جای خالی آدما ناراحت کننده است ، جای پرِشون خوشحال کننده نیست …
.
.
یه جایی هست که باید بایستی
یه جا یی هم هست که باید بری
اما خدا نکنه جای این دوتا با هم عوض بشه چون دیگه تا آخر عمر بدهکار خودت میشی …
.
.
من و تیر چراغ برق دردمان یکی است …
شب که می شود ، سرمان تاریک ، دلمان پر نور …
صبح که می شود ، سرمان سنگین ، دلمان خاموش …
.
.
تمام پرانتزها را میبندم …
“رفتنت” توضیح اضافی نمیخواهد !
.
.
از میان این همه “بود” ، من در آرزوی یکی ام که “نبود” …
.
.
گاهی بدون گریه ، بغض ، داد و هوار ؛ با غرور باید قبول کنی که فراموش شده ای و بروی دنبال زندگی ات …
.
.
روی سنگ قبرم بنویسید :
عین نخود چی های ته آجیل بود … وقتی هیچ چیز دیگه ای نبود میومدن سراغش … !!!
ﻣﻦ ﺍﺯ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻼﻏﯽ ﮐﻪ ﺭﻓﺖ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ، ﮐﻪ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﺑﺎﻏﻤﺎﻥ ﺗﺒﺮ ﺍﺳﺖ !
.
.
رسیده ام به حس برگی که میداند باد از هر طرف بیاید سرانجامش افتادن است !
.
.
سرسوزنی اگر مرا میخواست ، زمین و زمان را به هم میدوختم !
.
.
ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻛﻪ ﺭﻓﺘﻲ ﻭ ﻣﻦ ﺍﻳﻨﮕﻮﻧﻪ ﺷﻜﺴﺘﻢ
ﺩﻳﻮﺍﺭ ﺩﻟﻢ ﺭﻳﺨﺖ ﺑﻪ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﺳﻜﻮﺗﻢ
.
.
این روزها احساس میکنم چقدر شبیه سکوتم ، با کوچکترین حرفی میشکنم !
.
.
ﺍﺳﻤﺖ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ ؟
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻦ ﺑﺴﺖ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺎﻣﺖ ﮐﻨﻢ . . .
یک دقیقه سکوت به خاطر ناامید شدن تمام امیدها…!
.
.
وقتی رفتی چه آب و جارویی راه انداختن…
چشمها و مژه هایم…
وقتی بیایی ببین چه میکنند…
.
.
یکی از سخت ترین کارا، پاک کردن مسیج هایی که یه روزی برات یه دنیا معنی داشته…
.
.
آدما گاهی لازمه چند وقت کرکره شونو بکشن پایین، یه پارچه سیاه بزنن درش و بنویسن:
کسی نمرده؛ فقط دلم گرفته…!
.
.
حسرت یعنی خواستن تو
که داشتن نمی شود هیچوقت…
.
.
چه معادله ی نابرابری، وقتی که من برای دیدنت چشمهایم را می بندم و تو برای ندیدنم…
.
.
کسی که نشسته همیشه خسته نیست، شاید جایی رو واسه رفتن نداره…
درخت دلتنگ تبر شد وقتی پرنده ها سیمهای برق را به شاخه هایش ترجیح دادند !
.
.
دلم ساعتی میخواهد که مانده باشد روی ساعت های با تو بودن !
.
.
همیشه می گفتند ترک عادت موجب مرض است اما اینبار موجب مرگ میشود ترک عادت با تو بودن !
.
.
مجنون همیشه مرد نیست ؛ گاهی مجنون دخترکی تنهاست که زمانی لیلی کسی بوده !
.
.
فقط غروب جمعه نیست که دلگیر است ؛ کافیست دلت گیر باشد …
.
.
حوصله ام سر رفته است !
کاش میشد جای دست روی دست گذاشتـن دست توی دستت می گذاشتم !!!
.
.
همچنان به صدای قدمهایی گوش سپردهام که نزدیک میشوند و نمیرسند ، دور میشوند و نمیروند …